راستش را بخواهید من وقتی بچه بودم دیدمش. با یک چشم سبز و یک چشم آبی، یک پیراهن راهراه آبی و یک شلوار سبز که تا بالای شکمش میآمد و موهای ژولیدهای که به لطف یک کلاه قرمز روی سرش کمی مرتبتر به نظر میرسید.
آن کلاه قرمزی با این کلاه قرمزی خیلی فرق داشت. چون آن موقع بچهتر از این روزهایش بود، خیلی از کلمهها را اشتباه میگفت و توی صورت مجری با صدای بلند حرف میزد، جوری که انگار ممکن است مجری بخشی از حرفهایش را نشنود! چیزی که برای منِ آن روزها، معنی خاصی داشت. برای من هم خیلی پیش میآمد که وقتی با بزرگتری حرف میزدم، او حواسش پرت چیزی میشد و بخشی از حرفهایم را نمیشنید و کلاه قرمزی از این لحاظ دقیقاً مشکل من را داشت و توی صورت آقای مجری حرف میزد و آب دهانش توی صورت آقای مجری میپاشید، اما حرفش را میزد، طوری که مطمئن شود آقای مجری حرفش را شنیده.
«پسرخاله» را هم خوب یادم است که آن روزها کمی با امروزش فرق داشت و تمام وقت میخواست برای آقای مجری نان، نفت، هندوانه یا چیزهای دیگری بخرد که وصف حال خیلیها در زمان خودش بود. در زمانی که خیلی از بخاریها نفتی بود و زمستانها نفت به راحتی پیدا نمیشد و نان که صفهایش گاهی از سر کوچهمان تا ته آن یکی خیابان هم ادامه داشت. اما امروز نه کسی آنقدر به نفت احتیاج دارد و نه صف نانواییها آنقدر طولانی است. دست کم در تهران و شهرهای بزرگ، خیلیها یا شوفاژ دارند یا بخاری گازی و در همهی سوپرمارکتهای امروزی انواع و اقسام نانهای بستهبندی و آماده وجود دارد. برای همین پسرخالهی امروز به جای اینکه چیزی برای کسی بخرد، در حق همهی دوستان و همسایههایش فداکاری میکند و کارهای سختشان را برایشان انجام میدهد.
حالا بیست سال از آن زمان گذشته و من دیگر بچه نیستم. حتی نوجوان هم نیستم. حالا ظاهراً آنقدر بزرگ شدهام که شاید نباید پای برنامهی نوروزی کلاه قرمزی بنشینم و مثل روزهای کودکیام به صفحهی تلویزیون خیره شوم و لبخندی به پهنای صورتم بزنم و با شوخیها و شیطنتهای کلاه قرمزی، پسرخاله، پسرعمهزا، فامیل دور، ببعی و... از ته دل بخندم.
اما من پای برنامهی کلاه قرمزی مینشینم. نه من، که از من بزرگترها هم، چنان با علاقه به تماشایش مینشینند که انگار فینال جام جهانی است! نه فقط ما، که حتی ایرانیهای ساکن دیگر کشورها هم آن را با علاقه از شبکهی جامجم دنبال میکنند.
حالا که به خودم نگاه میکنم یک آدمبزرگم که با تمام وجودم عاشق کلاه قرمزی و تمام عروسکهای برنامهاش هستم و در عجبم که چرا من در این بیست سال اینقدر بزرگ شدهام، اما کلاه قرمزی هنوز کودک مانده!